جدول جو
جدول جو

معنی نان نوکری - جستجوی لغت در جدول جو

نان نوکری(نِ نَ / نُو کَ)
غذائی که از نوکری بهم رسد. (آنندراج). رزق و روزی و معاشی که از طریق نوکری و خدمت دیگران کردن به دست آید:
بر درت بنشینم وقانع شوم بر هرچه هست
خاک راه بندگی بهتر ز نان نوکری.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ نَ)
چاشت. ناشتائی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کفران، نمک ناشناسی، رجوع به نان کور شود، لئامت، خست، دنائت
لغت نامه دهخدا
کفران نعمت حق ناشناسی، خست لئامت امساک: درخشکدستی و نان کوری و عیال آزاری جفت دومش همان خود او بود
فرهنگ لغت هوشیار
حق ناشناسی، ناسپاسی، امساک، خست، لئامت
متضاد: حق شناسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد